آخرین سال تدریس تدریس خصوصی ریاضی در مشهد
⭕️ آخرین سال تدریس
✍️ در آخرین سال خدمت در آموزش و پرورش هستم و سنوات خدمتم ، ۳۳ سال را نشان می دهد .
اکنون احساس می کنم هنر تعلیم و تربیت و بویژه کلاسداری و تدریس در این سالهای اخیر کار بسیار سخت و دشواری شده است .
دانش آموزان مقاطع مختلف بنا به اظهارات و تجربیات همکاران ، رفتارهای هیجانی و تقابلی در امر آموزش و مقوله تربیت دارند .
در مورد تربیت سربسته و به اصطلاح قدیمی ها می توان گفت : چشم و گوششان باز شده و تعلیم و تربیت بچه ها را تا حدود زیادی تحت تاثیر خود قرار داده است
از این گذشته ، چه در متوسطه اول وچه متوسطه دوم ، در مدارس دولتی ، برخی دانش آموزان با ابتدایی ترین آداب و قوانین کلاس درس و آموزش آشنا نیستند . اعم از نحوه نشستن در میز و صندلی ، اجازه گرفتن ، نحوه سوال پرسیدن در حین تدریس یا پایان تدریس ، حرمت و احترام بزرگترها ، نپریدن در حرف دیگران ، خوراکی خوردن ، دستشویی رفتن ،نحوه آزمون دادن و قوانین مربوط به امتحان و ....
متاسفانه اخیرا با رفتارهایی در کلاس درس مواجه هستیم که اسم اختلال رفتاری ، نام مناسب تری برایشان هست .
گاهی با خودم فکر می کنم که هنگام ثبت نام باید گواهی و تاییدیه سلامت روانی و ذهنی از برخی دانش آموزان گرفته شود !
🔸بعضی مواقع موضوع اختلال رفتاری یا بی ادبی یا افت تحصیلی در کلاس درس مطرح نیست بلکه از اساس تعدادی از دانش آموزان یککلاس در اصطلاح شیرین می زنند ! و مانع مهمی در امر آموزش محسوب می شوند.
سطح بی ادبی و بی تفاوتی به درس به جاهایی رسیده که دانش آموزان هر نوع توهین و دهن کجی را به دبیر ومجموعه آموزش می کنند
هنگام بر پا دادن، برای معلم از جایشان بلند نمی شوند ، نگاه تمسخر آمیز به همکاران ما دارند ،در بعضی مناطق که تمکن مالی بهتری دارند این نگاه تحقیرآمیز به دبیرانما بیشتر است ، دانش آموزان از پولی که به مدرسه داده اند با افتخار صحبت می کنند و خود را مالک کلاس درس و مدرسه می دانند و موقع تدریس آگاهانه و بدون واهمه با کنار دستی خودشان صحبت می کنند ، خوراکی می خورند و این رفتار با کلاس درس و معلم عامدانه وتقابلی هست ، می گویند پولش را داده ایم ! و هل من مبارز می طلبند !
و دقیقا می دانند که هیچ قانونی از مدرسه و عوامل مدرسه حمایت نمی کند و متوجه شده اند که مدرسه و معلم کاملا خلع سلاح هستند . وقتی زنگ هم می خورد انگار زندانیان یکندامتگاه آزاد شدند ! و معلم زیر دست وپا می ماند .
🔸در یکی از مدارس دخترانه ، دانش آموزانی که در شاخه نظری تحصیل می کنند و علیرغم چند درس تجدیدی ، بدونمردودی به سال پایانی رسیده اند در حالی که باید به هنرستانمی رفتند اما چون در آن نزدیکی هنرستانی نیست ، باحمایت های بالا دستی ، در شاخه نظری پذیرفته شده اند آشکارا میگویند که هیچ علاقه ای به درس و کلاس و مدرسه ندارند و عین ۳۰ نفرشان با صدای بلند چشم در چشم مدیر ومعلم می گویند: ما نمی خواهیم درس بخوانیم و چون در خانه افسرده میشویم و برای فرار از خانه به ناچار به مدرسه می آییم ! مسئولین مدرسه همه راهکارها را امتحان کرده اند و اکنون در فقدان حمایت اداری و قانونی ، هیچ راهکاری برای برخورد ندارند اینها عامدانه مانع آموزش و الگوی بدی برای بقیه بچه ها هستند وچیزهایی که نمی توان گفت ....
بنا به اظهارات مدیر ، خانواده ها همکاری نمی کنند و مهمتر اینکه والدین ، خودشان رفتاری بدتر از بچه هایشان دارند !
دانش آموزان ، شماره تلفن مدرسه را در گوشی پدر و مادرش بلاک کرده و مدیر مدرسه بعد ها متوجه شده که چرا والدین جواب تماس های او را نمی دهند !
دانش آموزان متوجه جایگاه ضعیف اجتماعی معلم شده اند و هر توهین و بی ادبی را در کلاس درس مرتکب میشوند خیالشان هم راحت است چون در هر شرایطی معلم حق ندارد او را از کلاس اخراج کند ، همکار ما دانش آموز بسیار گستاخ و بی ادب را از کلاس اخراج کرده والدینمدعی اند که روحیه بچه ما جلوی همکلاسی ها آسیب دیده ، تحقیر شده و دبیر مربوطه باید پاسخگو باشد .
🔸دیگر در کلاس درس نمی توانیم در مورد ارزش علم و دانش صحبت کنیم
دانش آموز گستاخ می گوید ، آقا یکی چیزی می گویم ناراحت نشوید ، اگر علم خوب بود معلم ها با پراید به مدرسه نمی آمدند! آقا اجازه ، دایی من راننده یک کامیون است یک بار را جابجا می کند در یک روز ۶۰ میلیون درآمدش هست !
در آخرین سال خدمتم ، معلم را شمعی در باد می بینم! موافق تنبیه فیزیکی نیستم اما معتقدم که دستگاه باید بداند و هشیار باشد، ترکه نازک اناری که از دست مهربانمدرسه حذف شد بی اغراق همان باتومی است که پلیس ناچار به کاربردش شده است
حال شاید این نظر من ، بخاطر سن و سال بازنشستگی باشد یا بخاطر حقوقی که همان روزهای اول عید ، ملاقه به ته دیگ خورده و این فروردینی که حسابی کش می آید و تمام نمی شود .